مهدیسامهدیسا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

نفس مامان و بابا مهدیسا

انگار همین دیروز بود...

1392/10/28 23:08
نویسنده : لیلی
118 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم دلکم دلبرکم...

انگار همین دیروز بود دوم تیر صبح رفتم بیمارستان آخه از ساعت 4 تکونات فرق میکرد درد نبود اما زیر ده دقیقه یک بار خودی نشون میدادی!

منم که با دل و جرات  از خونه با خاله فاطمه رفتم بیمارستان نفت اول ماما معاینه کرد و گفت انقباضاتت طوری هست که به از کمر به پاهات بزنه؟و عرقت دربیاد؟

من گفتم نه اما اونم گفت نه پس درد زایمان نیست.اما متخصص گفت که تا چهل و هشت ساعت دیگه میای (که شما هشت ساعت هم فرصت ندادی )اگه خواستم میتونم بستری بشم

اما من که حوصله نداشتم دو روز اونجا بمونم با خاله فاطمه که اونم گرد و قلمبه شده بود با دل و جرات با اتوبوس(!!!) برگشتم خونه عزیز جونت یه عالمه رشته پلو خوردم و دیگه کم کم خودتو نشون دادی شایدم به خاطر پرخوری مامان جات تنگ شده بودددددد

زنگ زدم به بابات و گفتم بعله خانم خانم ها تشریف میارن چند تا عکس گرفتم و بابایی از سرکار اومد دنبالم و با عزیز راهی شدیم و جنابعالی ساعت نه و پنج دقیقه شب ولادت امام زمان با وزن ٢٩٤٠ (جیشی که رو ماما کردی نذاشت سه کیلو بشی!!! )و قد ٤٩ قدم به این دنیا گذشتی و دنیای من و بابا شدی و از اونجایی که نظر کرده بودی اسمت تو شناسنامه پرنیا شد در گوشت فاطمه خوندیم اما مهدیسای من شدی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)