یک سال گذشت...
سلام مامانی
من بعد از یه وقفه طولانی واسه آپدیت اومدم
انگار همین دیروز بود که زمینی شدی فرشته کوچولوی من
دو تا تولد گرفتم برات و حسابی کادو گیرت اومد
تا حالا هفت تا دندون دراوردی چهارتا بابا و سه تا پایین
راه رفتن رو از یک هفته قبل از تولدت شروع کردی اولش از کفش می ترسیدی اما الان کفش هاتو میزنی زیر بغلت که ببرمت دد
کلماتی که می گی:دد نی نی جو جو جی جی می می نوم نوم (خوردنی )نه گیلی گیلی(قلقلک)
البته خیلی چیزهای دیگه می گی ولی فعلا فقط اینا رو با منظور میگی
کارهایی که می کنی دل همه رو می بره
تلفن رو هر جا ببینی برمیداری راه میری و الو میکنی
کنترل رو سمت تلویزیون میگیری و مثلا میخوای بزنی یه کانال دیگه
با صدای آهنگ میخونی و می رقصی
الله اکبر می کنی و مثلا سجده می ری
اتل متل می کنی و روی پاهات می زنی
بینی گوش و دست و پا رو نشون میدی
با اشاره وقتی بهت میگم یه چیزی رو بیار میاری
بوس تف تفی میکنی
وقتی میگم لالا سرت رو رو بالش می ذاری
میگم آب بازی می ری سمت حموم و سعی میکنی لباست رو در بیاری
میگم الکی گریه کن گریه می کنی(خیلی تو دل برو میشی با این حرکت)
خلاصه کشتی ما رو با این ادا و نازت دخترررررررررررررررر
عکس هاتم تو یه فرصت مناسب میذارم